عشق
عشق و شناخت آن همواره از مباحثی بوده و هست که از ادواره گذشته تا کنون به آن پرداخته شده و هنوز از جمله مفاهیم قابل تعمق و لازم بررسی بشمار می آید زیرا عقیده بر این است که، همه چیز انسان<عشق > است . بدون <عشق> یعنی انسانٍ ، <هیچ> و < هیچ > بدون ٍ < عشق > ماهیت پیدا نمی کند و علت اصلی < شدن < < هیچ > < عشق > است . و هیچ گاه بدون عشق هیچ به همه تبدیل نمی شود .
باید بپذیریم که مولد تمام فعالیت ها در کلیه زمینه ها از جمله زمینه های عاطفی ، علمی ، اقتصادی ، سیاسی ، مذهبی و ..... که درامتداد دستیابی به ارضاء نیازهای روانی و در راستای رسیدن به اهداف مشخص نمایان می شود ، عشق است .
آندره برتون در مورد عشق می گوید : دقیقا از طریق عشق و تنها از راه عشق است که سیالیت گوهر هستی در بالاترین درجه حود تحقق یافته است .
آبراهام مزلو پدر روانشناسی انسانگرا در مورد عشق می گوید <<هیچ شرح و هیچ بیانی نمی تواند هرگز کیفیت غنی تجربه عشق را برای کسی که آن را هیچگاه احساس نکرده است ، عیان کند . این کیفیت ، عمدتا احساسی از علاقه مندی و لطف است . این احساس ، شادی ، رضایت و سرافرازی عظیم و حتی وجد و بی خودی به همراه دارد .
عشق کششی است که می خواهد نزدیکتر شود و هر چه بیشتر رابطه صمیمانه برقرار کند و تا آمجا که امکان دارد ، تحت هر شرایطی با عشق به سر برد ، هنگام کار ، به هنگام سرگرمی و هنگام پرداختن به موضوعات روشنفکری و زیبائی شناختی که از جمله خصایص عشق است >> .
اوراستریت در باره عشق می گوید : دوست داشتن یک فرد ، تصاحب آن فرد نیست بلکه بر تصدیق موجودیت او دلالت می کند ، و این بدان معناست که با شادمانی ، تمام حقوق انسانی او را به رسمیت بشناسیم . یک نمونه بسیار خوب از چنین احترامی ، احساس مباهات و فقدان حسادت و غبطه در فردی است که همسرش به پیشرفت هایی نائل می شود ، حتی به هنگامی که از او پیشی می گیرد .
جنبه دیگر عشق تیمار داری و احساس مسئولیت در مقابل دیگری است . شوهری که عاشق است ، از آنچه دلخواه همسر اوست ، همانقدر لذت می برد که از آنچه دلخواه خودش است .( و عکس این قضیه )
بروز بیماری در یک زوج مناسب ، در واقع بیشتر بیماری هر دو محسوب می شود تا بد بیاری یکی از آن دو ، به هنگام بروز بیماری برای یک تن هر دو نفر بطور خودکار ، مسئولیت هایی برابر به عهده می گیرند ، به گونه ای که پنداری مصیبت به طور همزمان بر هر دو وارد گشته است .
راجرز عشق را در شناخت عمیق دو فرد و مورد قبول گردیدن از دیکدیگر دانسته و می گوید : محبوب بودن در عمیق ترین و شایع ترین مفهومش این است که انسان عمیقا درک و شناخته شود و عمیقا مورد قبول واقع گردد . ما هنگامی می توانیم کسی را دوست داشته باشیم که واکنش های او نسبت به ما قابل درک باشد .
مادامی که با عشق زندگی نکنیم ، این بزرگترین موهبت را بکار نگیریم ، موهبتی که به ما بخشیده شده ، ما نیز در عوض باید آن را به دیگران پیشکش کنیم .اشتباه جبران ناپذیری مرتکب شده ایم . ولی اگه نگاه ما به عشق مثل لئوباسکالیا باشه که عشق را نمک پاشیدن به زخمهای کهنه نمیدونه و آن را مرحم نهادن و شفا بخشیدن و برخاستن و پیش رفتن میدونه اون وقت است که راه را اشتباه نرفتیم و معنی زندگی را خواهیم آموخت و هم معنی رفتن را .و این جمله معرف ایریس مردوخ را اویزه گوشمان کنیم که : عشق ورزیدن را فقط با عشق ورزیدن می توان اموخت .
اگر چه بیشتر از این می توان نوشت ولی به همین بسنده میکنم و امید وارم که همه انسانها بتوانند بوسیله عشق در خوشان پویایی ، حرکت ، جنبش و القاء بوجود بیاورند و در نهایت انگیزه خود را تقویت کنن و عشق در اونها باعث بشه که کلمات را با مفاهیم عمیق تری دزک نمایند و امید بیشتری به فردا و فرداهایشان داشته باشن .
راز جذابیت
مادر ترزا ، گاندی ، مارتین لوترکنیگ ، جان اف کندی بسیاری از انسانها را در تاریخ می شناسیم که از جذابیت خاصی بر خوردار بودند . اما واقعاً راز جذابیت چیست؟ بدنبال یافتن پاسخی برای این سئوال پرفسور رونالد ریگیو روانشناس و محقق آمریکایی طی تحقیقاتی در این زمینه پرسشنامه ای را با 90 سئوال تهیه کرد که آنرا در اختیار گروهی داوطلب قرار داد . نتیجه این تحقیقات نشان می دهد که هر انسانی نظر خاصی راجع به جذابیت دارد ، ولی هیچکس واقعاً نمی تواند بگوید که چه چیزی باعث جذابیت می شود . پرفسور ریگیو معمولاً در سمینار های خودش این سئوال را مطرح می کرد. " چه کسانی را در حال حاضر جذاب می دانید" ؟ معمولاً هم جواب های مشابهی را دریافت می کرد . دومین سئوال او این بود . " چگونه جذابیت را توضیح می دهید "؟ در این حالت معمولاً شرکت کنندگان در سمینار سکوت می کنند و جواب هایی که داده می شود خیلی دیر می آید ، و آنها عبارتند از " جذابیت یک قدرت جادوئی است. " و گروهی هم معتقدند که " جذابیت یک نیروی استثنایی است که بعضی از افراد دارند ." در واقع هیچکس یک توضیح مشخص برای آن ندارد و هر کس یک تصور بخصوصی در مورد جذابیت دارد ولی هیچکس واقعاً نمی داند که چه فاکتور هایی باعث جذابیت می شوند . دکتر رونالد ریگیو که نیروی جذابیت را مورد تحقیق و بررسی قرار داده معتقد است که : " جذابیت از اختلاط سه قدرت به وجود می آید " قدرت سخن گویی، حساسیت وکنترل " افراد جذاب علاوه بر اینکه احساسات خودشان را بهتر می توانند بیان کنند قادرند که دیگران را به انجام هر کاری بر انگیزند . این افراد دیگران را خوب درک می کنند و می توانند به راحتی خودشان را جای دیگران بگذارند و همانند آنها احساس کنند . افراد جذاب اعتماد بنفس بالایی دارند و قادرند افکار و ایده های نو را عملی کنند . دکتر ریگیو طی تحقیقاتش به این نتیجه هم رسید که بعضی از افراد همه صفات جذابیت را دارند ولی جذاب نیستند . محقق دیگر در این زمینه روانشناس آمریکایی دکتر دین کایت سیمونتون بود که در مورد موفقیت روسای جمهوری آمریکا تحقیق کرده و در بررسی های خود نشانهای دیگری از جذابیت را عنوان کرده است ، او معتقد است :" که افراد جذاب احساسات ریشه ای انسانهای را بهتر درک می کنند مثل عشق ، نفرت ، خشونت و هنگام سخن گفتن از این طریق احساسات شنوندگان را می توانند بخوبی بر انگیزند . برای مثال گفتن " من درد شما را بخوبی احساس می کنم " این جمله بهتر از هزار جمله تخصصی است یا گفتن جمله " من عقیده و نظر شما را به خوبی می فهمم " پرفسور سیمونتون می گوید : " افراد جذاب با مغز صحبت نمی کنند ، بلکه از دلشان حرف می زنند . تنها حرف زدن افراد جذاب باعث جذابیت آنها نیست بلکه حرکات غیر کلامی آنها هم جذاب است ، هر انسانی حرکات غیر کلامی از خود نشان می دهد که نشانه جذابیت یا عدم جذابیت او می باشد. تحقیقات دیگر در این زمینه توسط پرفسور روانشناسی فرانک برنیری انجام شده . او معتقد است : " افراد جذاب به خوبی می توانند احساسات طرف مقابلشان را تقلید کنند و آنهایی که با هوش ترند حتی قادرند در یک گروه بزرگ این کار را ناخودآگاه انجام دهند ، به حدی که حتی همانند دیگران نفس بکشند و بدنشان را تکان دهند . بعد از آشنایی با تمام این تحقیقات سئوال اینستکه " آیا جذابیت ذاتی است یا یادگرفتنی است ؟" این سئوال پاسخ علمی ندارد ، ولی محققین روانشناسی همگی معتقدند که : بعضی از رفتار ها را می توان آموخت و رابطه بهتری با دیگران بر قرار کرد ، اما هیچ آموزشی نمی تواند انسانی را که جذاب نیست جذاب کند . رازهای محبوب شدن و محبوب ماندن اینجاست!(درخواستی دوستان)
رازهای محبوب شدن و محبوب ماندن اینجاست!
اگر دلتان محبوبیت می خواهد، اصلا خجالت نکشید زیرا این نیاز طبیعی آدمیزاد است. ویلیام جیمز، روانشناس اهل ایالات متحده در جایی نوشته است که یکی از عمیق ترین و ریشه دارترین انگیزه های آدمیزاد این است که محبوب شده و مردم قدر او را بدانند.
تاکنون دیده اید بعضی ها انگار مهره مار دارند و به راحتی هر کسی را جذب خود می کنند، کافی است اراده کنند تا بتوانند دیگران را شیفته خود کنند، همیشه این افراد تعجب ما را برمی انگیزند که چگونه می توانند اینقدر راحت دل همه را به دست بیاورند و محبوب بمانند. محبوبیت یک امر مادرزادی و ارثی نیست پس احتمالا آنها کارهای خاصی انجام می دهند که با دل افراد چنین می کنند. در این مطلب می خواهیم از برخی رازهای آنها پرده برداریم و به شما یاد دهیم که چطور دل آنهایی را که دوست دارید، به دست آورید.
حس امنیت
همه آدم ها نیاز دارند که در زندگی احساس امنیت کنند و جذب کسانی می شوند که چنین احساسی را به آنها بدهند. اگر شما هم مثل بیشتر مردم باشید، دوست دارید در لحظه ای که سکوت کرده اید و در لاک خودتان فرو رفته اید، همسرتان کنارتان بنشیند و در مورد حسی که در این لحظه دارید با شما حرف بزند. حتی دوست دارید بپرسد که چرا در روزهای گذشته آرام بوده اید و چه چیزی شما را آزار می دهد. این جرقه کافی است تا از تمام احساساتی که در این ماه ها به شما هجوم آورده صحبت کرده و ذهنتان را آرام کنید. در واقع بیشتر افراد دوست دارند شرایطی امن داشته باشند تا بتوانند واقعیت های درونی خود را بیرون بریزند، پس به طرف مقابل نشان دهید که می توانید این فضای امن را برایش مهیا کنید.
حس شباهت
خودتان بهتر می دانید که افراد با خصوصیات متضاد در بلندمدت جذب یکدیگر نمی شوند. ما همواره در جست وجوی شباهت های میان خود و همسرمان هستیم. اغلب ما ترجیح می دهیم با کسانی دوست نشویم که چندان شباهتی با ما ندارند یا اینکه اگر با آنها دوست هم شدیم خیلی معاشرت نکنیم، پس قاعدتا هیچگاه عاشق کسی که خیلی با ما متفاوت است، نخواهیم ماند. مهم این است که بتوانیم عاشق کسی بمانیم و گرنه عشق های یکی، دو روزه ارزش چندانی ندارند. جالب است بدانید تنها شباهت های اخلاقی و شخصیتی ما نیست که حائز اهمیت است، هرگاه شما با فردی که از لحاظ ظاهر شبیه تان باشد آشنا شوید، احتمال آنکه وی شیفته و دلباخته شما شود، 4 برابر بیشتر می شود.
حس نزدیکی
دیوید لیدمن، متخصص رفتارشناسی می گوید: هر چه بیشتر با فردی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت. احتمالا این موضوع را رفتار انسان ها در طول زمان به شما نشان داده است. علاوه بر اینها چندین مطالعه دیگر نیز نشان داده که تماس مداوم با یک چیز ما را نسبت به آن علاقه مندتر می کند. (تنها زمانی این نظریه درست نیست که واکنش اولیه ما به آن چیز منفی باشد). بنابراین در ابتدای آشنایی از اینکه کناره گیر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبال بهانه هایی بگردید که بتوانید با نامزدتان باشید. اما این تنها مرحله نیست، زیرا تماس های مکرر بعد از مدتی می تواند باعث دلزدگی شود بنابراین زمانی که محبوب گشته اید، به تدریج معاشرت خود را کم کرده و در حد تعادل قرار دهید.
یک نکته، یک راز
بیشتر مردم چیزی را می خواهند که نمی توانند داشته باشند و همیشه در دسترس بودن، سبب کاهش ارزش و شأن آن می شود. برای مثال هرگاه پایتان را از در خانه بیرون بگذارید و با مقدار زیادی طلا روی زمین روبه رو شوید، کم کم برایتان عادی شده و دیگر آنها را به چشم فلزی گرانبها و ارزشمند نگاه نخواهید کرد. دست یافتنی نبودن سبب می شود که ارزش چیزی بالا رود.
از امتحان نمی ترسند
تا جایی که می توانید طرف مقابل را بیازمایید و بگذارید او هم شما را بیازماید. کمتر چیزی است که بیش از دورویی موجب انزجار افراد از یکدیگر شود یعنی وقتی که حس می کنیم کسی قابل اعتماد نیست، خیلی زود روابط خود را با او قطع می کنیم. محبوبیت ما زمانی افزایش می یابد که در بین مردم به این صفت معروف شویم که پیوسته در فکر امتحان دادن و امتحان کردن معاشران خود هستیم. اشخاص دلشان می خواهد که دیگران مرتب آنها را بیازمایند البته چندان مطبوع نیست که حس کنید کسی دارد در خفا رفتار، کردار و گفتارتان را بررسی می کند. مردم معمولا از کسانی بدشان می آید که به آنها بدگمان باشند و در معاشرت جانب صراحت را رعایت نکنند، حال آنکه اگر بدانند که داریم آزمایششان می کنیم به ما علاقه مند شده و به محبوبیت مان افزوده می شود. به همین دلیل باید از اشخاصی باشیم که ظاهر و باطنشان یکی است زیرا چنین اشخاصی از هر امتحانی سربلند درمی آیند.
صادق باشید
در این شکی نیست که همه آدم های دنیا شیفته انسان های صادق می شوند به همین دلیل شما هم اگر می خواهید محبوب شوید، باید صادق باشید. برای این کار باید برخی ویژگی های رفتاری را در خود به وجود بیاورید:
اول گفتار و کردارتان باید با هم یکی باشد یعنی اگر قولی دادید یا ادعایی کردید، باید به آن عمل کنید. دوم صداقت و یکی بودن ظاهر و باطن شما زمانی بر همه آشکار خواهد بود که بدانند پشت سرشان از آنها غیبت نمی کنید یعنی در غیابشان چیزی نگویید که در حضورشان نمی گویید. سوم اشخاص باید به رازداری شما ایمان آورند. وقتی از شما خواهش می کنند که رازشان را فاش نکنید جداً و صمیمانه از این کار خودداری کنید.
تعریف کنید نه انتقاد
تا آنجا که برایتان مقدور است از تشویق طرف مقابل خودداری نکنید چون وقتی که او را نسبت به خودش خوشبین می کنید او به شما نیز خوشبین می شود. روشن تر بگوییم وقتی که مرتب از دیگران انتقاد کنید بالاخره به جایی می رسید که آنها را نسبت به خودشان بدبین می کنید و این بدبینی سرانجام به خود شما برمی گردد و به محبوبیتتان لطمه می زند. این طبیعت بشر است که از آدمی که به شدت از او انتقاد کند، خوشش نمی آید.
او را آزاد بگذارید
پروفسور دن نیوهارت می گوید: مردان اطمینان دارند که شخصیتشان بعد از ازدواج هیچ تغییری نمی کند. پس همیشه به همسرتان نشان دهید که شما نمی خواهید شخصیتش را تغییر دهید، با این کار ثابت می شود که شما او را همان طور که هست، قبول دارید. با این کار به او حس آزادی دست می دهد. اصلا برای طرف مقابل محدودیت ایجاد نکنید، اغلب افراد از محدود شدن متنفرند. بنابراین برایشان محدودیت ایجاد نکنید. با این کار او احساس بهتری نسبت به شما پیدا می کند.
به او احساس حمایت بدهید
بیشتر افراد در مواقع سختی به یک پشتیبان نیاز دارند. پروفسور دیوید گیونس، نویسنده کتاب «نشانه های عاشقی» معتقد است: درصورتی که شما برای طرف مقابل نقش یک حامی و پشتیبان را داشته باشید برایش رضایت بخش است و حس خوبی به او منتقل می کنید. نباید در برابر او بی تفاوت باشید پس از هرگونه کمکی دریغ نکنید. همچنین به او برای کسب انرژی دوباره و متعهد بودن در کارهایش فرصت دهید.
چقدر به همسرتان نگاه می کنید؟
زیک روبین روانشناس دانشگاه هاروارد مطالعه ای را انجام داد تا کشف کند آیا قادر است میزان عشق را به طور علمی توسط ضبط مدت زمانی که دو عاشق به یکدیگر چشم دوخته اند، اندازه گیری کند. او متوجه شد، دو فردی که عمیقا عاشق یکدیگر هستند، 75درصد از زمانی را که گفت وگو می کنند، به یکدیگر نگاه کرده و هنگامی که فرد ناخوانده ای میان صحبتشان وارد می شود، آهسته تر روی از یکدیگر بر می گردانند. در گفتگوهای معمولی، افراد 30 تا 60درصد از وقت را به نگاه کردن به یکدیگر اختصاص می دهند. در واقع روبین می خواهد بگوید اینکه دو فرد تا چه میزان عاشق و دلباخته یکدیگر هستند را می توان با اندازه گیری مدت زمانی که آن دو عاشقانه به یکدیگر زل می زنند، تخمین زد.
یک نکته، یک راز
در حین گفت وگو با شخصیتی که دوستش دارید بیشتر از 50 درصد از زمان را به وی نگاه کنید. با این کار مغز آن شخص آخرین باری که فردی تا این اندازه به او نگاه کرده را به خاطر آورده و تحلیلش از این نگاه طولانی، وجود عشق و علاقه خواهد بود. در نتیجه اینطور می اندیشد که عاشق شماست و مغزش شروع به ترشح فنیل اتیلامین (PEA) می کند.
چگونهفردی دلربا باشیم :
فریبندگی یعنی اینکه بتوانید دیگران را به سوی خود جذب کنید. این خصلت اخلاقی به مرور زمان بدست می آید، از آنجایی هر یک از افراد در زمان تولد با میزان مختلفی جذابیت پا به این دنیا می گذارند می توان گفت که درصد بسیار زیادی از جذابیت اکتسابی است و با کمی تمرین به راحتی قابل دسترسی خواهد بود. مانند رقصیدن هر چه بیشتر تلاش کنید، موفق تر خواهید بود. تلاش و توجه تمام و کمال به نیازها و خواست های دیگران می تواند به شما این اطمینان را بدهد که به چهره یک فرد جذاب تبدیل شده اید.
مراحل
1- طرز ایستادن خود را تصحیح کنید. اگر شرایط بدنی شما در حد مطلوب قرار داشته باشد، گویای این مطلب است که یک فرد با اعتماد به نفس بالا هستید، حتی اگر از درونتان هم یک چنین احساسی نداشته باشید. در زمان راه رفتن باید محکم و ثابت قدم بردارید. کمرتان کاملاً صاف باشد، و شانه ها به سمت عقب گرایش داشته باشند. شاید در ابتدا زمانیکه یک چنین وضعیتی را تمرین می کنید برایتان قدری عجیب و دشوار باشد، اما پس از سپری شدن چند روز به آن عادت پیدا می کنید.
2- ماهیچه های صورت را رها کنید. سعی کنید ماهیچه های صورتتان را رها کنید تا صورت، حالت طبیعی و دلپذیر خود را داشته باشد. با این چهره می توانید رو به دنیا کنید و به همگان بگویید که از هیچ چیز نمی هراسید.
3- ارتباط برقرار کنید. هنگامیکه با فرد دیگری روبرو می شوید، با چشم های خود با او ارتباط برقر کنید، سرتان را به نشانه تائید تکان دهید، لبخند بزنید و شادی خود را به او انتقال دهید. اصلاً نگران عکس العمل فرد مقابل نباشید و البته در عین حال باید به یاد داشته باشید که در این کار زیاده روی نکنید.
4- نام افراد را به خاطر بسپارید. زمانیکه برای اولین بار کسی را ملاقات می کنید سعی کنید که نام او را به خاطر بسپارید. این کار برای خیلی از افراد دشوار است. زمانیکه نامشان را می گویند، آنرا چندین مرتبه با خود تکرار کنید تا نامشان در ذهنتان باقی بماند و سپس نام خود را نیز به آنها بگویید؛ به عنوان مثال سلام "سارا" من "مانی" هستم. زمانی هم که با آنها خداحافظی می کنید، باز هم سعی کنید چند مرتبه دیگر نام آنها را تکرار کنید تا به طور کامل در ذهنتان باقی بمانند. هر چقدر بیشتر نام آنها را تکرار کنید، بیشتر به یادتان می ماند و طرف مقابل هم احساس می کند که او را بیشتر دوست می دارید و احتمال این امر که با شما بیشتر گرم بگیرد افزایش پیدا می کند.
5- به دیگران علاقمند باشید. اگر شما یکی از آشناهای قدیمی را ملاقات کردید به عنوان مثال یک همکار، همکلاسی، دوست یکی از دوستان و ... در مورد خانواده و علاقمندی های جدید آنها سوالاتی مطرح کنید. اسم افراد نزدیک به آنها را بپرسید و نام آنها را به خاطر بسپارید. مطرح کردن یک چنین مسائلی، موضوعات جدیدی برای صحبت کردن در اختیار شما قرار می دهد و آنوقت مجبور نیستید که تنها در مورد کار و کلاس های درسی با هم صحبت کنید. می توانید تا حدودی در مورد خودتان نیز صحبت کنید. در تمام طول بحث خودتان را علاقمند نشان دهید و نشان دهید که تمایل دارید به گفتگوی خود با او ادامه دهید.
6- گفتگو در مورد موضوعات مناسب. باید در مورد موضوعاتی صحبت کنید که طرف مقابل به آنها علاقه دارد، حتی اگر خودتان هم علاقه شدید به آنها نداشتید، بازهم این کار را ادامه دهید. به عنوان مثال اگر در یک جمع ورزشی قرار گرفتید، در مورد بازی دیشب یا گل کردن تیمی که به تازگی وارد لیگ شده صحبت کنید. اگر با کسانی هستید که به سرگرمی های مختلفی علاقمند هستند، می توانید در مورد سرگرمی های مورد علاقه آنها از جمله ماهیگیری، بافتنی، کوهنوردی، و سینما صحبت کنید.
هیچ کس از شما انتظار ندارد که در تمام زمینه ها یک متخصص باشید، باید به آنها بگویید که فقط به دلیل علایق شخصی است که تمایل دارید در مورد موضوعات مختلف با دیگران به بحث و گفتگو بنشینید. ذهن خود را باز کنید، اجازه دهید تا دیگران توضیحات لازم در مورد موضوعات مختلف را برای شما بازگو کنند. روراست باشید و به آنها بگویید که دانشتان در مورد برخی چیزها محدود است و بدتان نمی آید که چیزهای بیشتری در مورد آن مبحث یاد بگیرید.
7- به جای غیبت کردن دیگران را تکریم کنید. اگر در جمعی در حال صحبت کردن هستید که همه افراد به نحوی در مورد یک شخص بخصوص در حال غیبت کردن هستند، بد نیست شما چیزی در مورد آن بگویید که دوست می دارید. گفتن چیزهایی که در دیگران دوست می دارید می تواند 100% شما را تبدیل به یک فرد جذاب کند. در عین حال با این کار می توانید حس اعتماد دیگران را نیز به خود جلب کنید. همه اطرافیان به این نتیجه می رسند که شما هیچ وقت ایده ی بدی نسبت به دیگران ندارید. همه به این نتیجه می رسند که آبرویشان در دست شما محفوظ خواهد بود.
8- دروغ نگویید. شاید به دلایلی دروغ بگویید اما مدارک و شواهدی وجود دارد که بر خلاف گفته های شماست. اگر به مریم بگویید که عاطفه را دوست دارید و به نسیم بگویید که عاطفه را دوست ندارید، مطمئن باشید که مریم و نسیم با هم صحبت می کنند، حرف های شما را با هم در میان می گذارند، و با این کار اعتبارتان را نزد آنها از دست خواهید داد، و از آن به بعد هم دیگر هیچ کس حرف های شما را باور نخواهد کرد.
9- با صداقت از دیگران تعریف و تمجید کنید. این کار خصوصاً در ارتقای عزت نفس دیگران نقش مهمی را بازی میکند. چیزهایی که خوشتان می آید را انتخاب کنید و در هر شرایطی به آنها اشاره داشته باشید. اگر از کاری و یا از کسی خوشتان می آید راهی برای بیان آن پیدا کنید و فوراً به آن اشاره کنید. اگر برای انجام این کار بیش از اندازه صبر کنید، ممکن است حرف های شما قدری ریاکارانه جلوه کنند. زمانیکه احساس می کنید با تشویق های خود می توانید زمینه پیشرفت را برای آنها فراهم آورید، حتماً این کار را انجام دهید و از آنها تعریف کنید. اگر احساس میکنید که چیزی در مورد فردی تغییر پیدا کرده است (به عنوان مثال مدل مو، طرز لباس پوشیدن و .. به آن توجه کنید و چیزی را که در مورد آن خوشتان آمده، به زبان بیاورید. اگر مستقیماً سوالی می پرسید، با خوشرویی آنرا بیان کنید و سپس سوال خود را با یک تعریف بجا به پایان برسانید.
10- در پذیرش تعریف و تمجید مهربان باشید. این فکر را که برخی از تعریف و تمجید ها هدف خاصی را در پس خود دارند را از ذهن بیرون کنید. در قبول هر نوع تعریف و تمجیدی پرحرارت و علاقمند ظاهر شوید. خیلی بیشتر از گفتن یک "خیلی ممنون" ساده پیش بروید و آنرا با جملاتی نظیر: "خوشحالم که خوشت آمده" و یا "خیلی مهربانی که به این مورد اشاره کردی" همراه کنید. این عبارات خودشان می توانند به عنوان نوعی تعرف و تمجید در جواب تعریف های فرد مقابل به شمار روند. در عین حال باید دقت داشته باشید که برداشت بدی از تعریف های دیگران نکنید. به عنوان مثال اگر کسی به قصد تعریف از شما گفت: "نمیدانی چقدر دلم می خواست که من هم به اندازه تو ... بودم" شما نباید در جواب او بگویید من اصلاً هم یک چنین خصوصیتی را نداشته و ندارم و احساس می کنم که برداشت تو در این مورد غلط بوده و قضاوت نادرستی داشتی."
11- تن صدای خود را کنترل کنید. یکی از نکات ضروری که باید همواره به خاطر داشته باشید، ماهیت صحبت کردن است. برخی از افراد هستند که در درون خود احساس ناامنی می کنند و به راحتی نمی توانند تعریف و تشکر دیگران را پذیرا شوند. در مورد یک چنین افرادی بیشتر باید دقت کنید و روان و سلیس با آنها صحبت کنید. اگر تمایل داشتید به آنها بگویید که "امروز زیبا شده اید" تن صدایتان باید همانطوری باشد که می گویید: "امرور روز زیبایی است." هر گونه تغییر در تن صدا و نحوه بیان کردن آن، این شک را در آنها بوجود می آورد که گفته های شما از سر صدق و درستی نیست. می توانید برای تمرین، صدای خود را روی نوار ضبط کنید و چند مرتبه آنرا گوش کنید تا متوجه هر گونه تغییری بشوید. از خودتان سوال کنید که صدای شما نشان می دهد که از روی صداقت صحبت می کنید؟ تا زماینکه به یک عبارت خالصانه و صادقانه نرسیده اید، به ظبط کردن صدای خود ادامه دهید.
چند نکته
همیشه خونسرد باقی بمانید. قصد شما خوشحال کردن دیگران است و نباید به این موضوع فکر کنید که ممکن است آنها در قبال شما چه واکنشی نشان داده و چه خیال بافی هایی در ذهن خود انجام دهند. اگر این کار را انجام دهید، آنوقت تمام تاثیر این کار بر روی صورت شما نمایان خواهد شد، و تبدیل به فردی می شوید که فقط در پی راضی کردن اطرافیانش است. کسی که نیازهای شخصی اش را زیر پا می گذارد تا دیگران دوستش بدارند. باید همیشه به خاطر داشته باشید که مردم آنقدر کارهای متنوع دارند که نمی توانند که همواره به شما فکر کنند. بیشتر اوقات در مورد خودشان و کارهایی که باید انجام دهند، فکر می کنند.
میزان جذابیتی که می توانید بدست آورید، به میزان خلاقیت شما در تحسین کردن دیگران بستگی دارد. تعریف ها و تحسین های خود را با لحنی قاطع اما در عین حال شاعرانه بیان کنید. هیچ اشکالی ندارد که چند قطعه از قبل آماده شده را در ذهن داشته باشید تا در زمان تحسین کردن از فردی بیان کنید، اما افراد جذاب کسانی هستند که بتوانند در همان لحظه چیزی را ابداع کنند و نوآوری به خرج دهند. اگر ذهن شما خلاقیت داشته باشد و دائماً ابداع و نوآوری کنید، دیگر نگران تکرار مکررات هم نخواهید شد.
گاهی اوقات مجبور می شوید عقایدی را بیان کنید که شاید کمتر اتفاق می افتد دیگران نظر مثبتی نسبت به آن داشته باشند. در چنین شرایطی می توانید این کار را با قدری شوخی بیامیزید. شوخی و خنده مانند قاشق پر از شکری هستند که به بیمار کمک می کنند دارو را راحت تر فرو ببرد.
همدلی یکی از ملزومات بی چون و چرای جذابیت است. باید بدانید که چه چیزهای اطرافیانتان را خوشحال میکنند و چه مواردی موجبات ناراحتی آنها را فراهم می آورند، آنوقت می توانید بهترین انتخاب را در مورد آنها داشته باشید.
اگر احساس می کنید که به یکباره نمی توانید عضلات صورت خود را رها کنید، می توانید این کار را از شانه های خود شروع کنید، اگر از جای اصلی خود بالاتر آمده باشند، نشان دهنده این مطلب هستند که شما قدری عصبی هستید. آنها را به سر جای خودشدان بازگردانید، ژست عمومی بدن خود را تصحیح کنید، نفس عمیقی بکشید و لبخند بزنید.
هشدار
از بحث و جدل بپرهیزید. حتی اگر نیمی از افراد با شما مواق باشند، باز هم شما نمی توانید جذابیت 100% پیدا کنید. چیزهایی که بر زبان می آورید باید برای تمام افراد خوشایند باشند. زمانی که احساس کردید دلتان می خواهد در یک بحث شرکت کنید، از خودتان بپرسید که: "آیا واقعاً لازم است که در همین لحظه، نظر خودم را مطرح کنم؟" اگر احساس می کنید که هیچ گونه الزامی در این کار وجود ندارد، بنابراین قدری بذله گویی کنید و مطرح کردن نظر خود را بگذارید برای یک وقت دیگر.
هیچ گاه به جوک هایی که خودتان تعریف می کنید، نخندید. این کار سیمای قشنگی ندارد. می توانید لبخند بزنید؛ همین کفایت می کند، اصلاً هم ناراحت نشوید اگر هیچ کس به آن نخندید. گاهی اوقات افراد متوجه جوک نمی شوند. این امر باید برای خود آنها ناراحت کننده باشد که متوجه منظور شما نشده اند. هدف شما صرفاً خوشحال کردن آنها بوده است.
هیچ گاه در مورد مسائل مختلف توضیح بیش از اندازه ندهید چون صرفاً ارزش گفته های خود را از بین می برید. این کار نشان دهنده این مطلب است که شما از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستید و به سختی می توانید باور کنید که دیگران حرف های شما را متوجه شده اند. همچنین ممکن است این سوء تفاهم را نیز ایجاد کند که شما به مخاطبان خود اعتماد ندارید و تصور می کنید که آنها متوجه منظورتان نمی شوند و خودتان قصد دارید به جای آنها تصمیم بگیرید. زمانیکه نکات غیر ضروری را از گفته های خود حذف می کنید، مردم با اشتیاق بیشتر به حرف های شما گوش می دهند. با این کار ممکن است که برای کسب اطلاعات بیشتر نیز وارد بحث شده و سوالاتی را مطرح کنند. باید اعتماد کنید که مخاطبانتان حساب دو دوتا چهارتا سرشان می شود.
برخی از افراد هستند که مقوله تکبر و جذابیت را اشتباه می گیرند. درحقیت باید دانست که تکبر نقطه مقابل جذابیت است. جذابیت حس رضایت دیگران را بر می انگیزد، اما تکبر فقط می خواهد حس رضایت فردی را برانگیزاند. تکبر افرادی را جذب می کند که در وجود خود ناامنی هایی دارند، اما جذابیت توانایی جذب تمام افراد را دارد.
جمع اوری کننده :رضا موثر
من از بعضی از دوستان برای همکاری تشکرمیکنم اگر خودشان نمی دانند (O_O) نظر دهید ؟
برچسبها: